شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024

گریه در فراق یار و ناله و زاری در غیبت حضرت عشق حلال بسیاری از مشکلات و نماد و نشانه ای بر دلدادگی ماست به ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عج) اما علاوه بر این، زندگی ما و انتظار فرجمان بایستی با عقل و ادراک حقیقت امر فرج و توجه به وظایف جدی و خطیر منتظران واقعی همراه گردد تا اثربخشی کامل بیابد.

 خبرگزرای حوزه/ شیعیان در آستانه آدینه، دل های بیتابشان را به دست باد می سپارند تا ارمغانی از دل دادگیشان باشد برای آن یار غایب از نظر و تحفه‌ای از این روزگار دیجور و شب طولانی غم فراقش که چونان آتشی بر سینه مجروح یاران منتظرش همچنان سنگینی می‌کند و درد و داغش را هیچ آب حیاتی نیست، مگر یاد و نامش و عطر حضورش، که بوی ظهور را به مشام جان می پراکند.

چه دیده ها که دوخته به در شده و نیامدی

چه عمرها ز دوری تو سر شده و نیامدی

چه روزها که تا به شب نام توبرده شد به لب

چه چشمها که از غم تو تر شده و نیامدی

شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی

ببین که از بهار هم خبر شد و نیامدی

بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان

اسیر فتنه ی زمان بشر شد و نیامدی

تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین

و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی

صبا به یار آشنا بگو که شاعر شما

ز دوری رخ تو خونجگر شد و نیامدی

از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام

به حق مادری که منتظر شد و نیامدی

مولای باوفای منتظر در عصر آخر! بی‌صبرانه منتظرم تا در شب‌های خیال من طلوع کنی و من چقدر ‌این شب‌های روشن از نام تو را دوست دارم. نام زیبای تو به من رهایی می‌بخشد، روحم را پرواز می‌دهد. خدای عشق را شکر می‌کنم که نام تو را بر زبانم نوشت و نگاه مهربانت را به من هدیه داد. همان خدایی که بی‌قراری را به من بخشید و در کاسه انتظارم صبر ریخت. صدای قدم‌های تو در کوچه‌های دل پیچیده است. از این رو، همه وجودم را شور انتظار پر کرده است. امروز به قدر تمام روزهای نیامده دلتنگ تو هستم. حالا به هر طرف که می‌چرخم تو را می‌بینم و اگر گوش جان بدهم می‌توانم از پرنده‌ها و درخت‌ها، سنگ‌ها و دیوارها؛ حتی از همین طاق نصرت‌هایی که مثل بسیجی‌ها سربند«یاصاحب‌الزمان(عج)» به پیشانی بسته‌اند صدای تو را بشنوم.

آری؛ جمعه که از راه می رسد، دل‌های بی تاب یاران حقیقی و منتظران واقعی حضرت صاحب الزمان(عج) شور و شیدایی دیگری می گیرد.

شور امید و شیدایی انتظار؛ انتظاری که از پس قرن‌ها، میراثی عظیم و عزیز و سبز و سرخ برای اهل دل برجای نهاده و هم غم غربت و هم شوق آمدن را برایش به ارمغان آورده.

جمعه نبض تپنده روزهای هفته است و خلوت انس لحظه های مومن در طول شب ها و روزهای هفتگانه ای که خداوند برایش تدارک دیده.

کار و تلاش یک هفته­ای در زمانه ای که میدان مخاطرات و دار مکافات و آخر الزمانش خوانده اند و نامیده، و آن گاه فرقت از هیاهوی درون و بیرون و لختی فرصت و خلسه ای برای تأمل و تذکر و تنبه به این حقیقت خطیر و حساس و مهم که در این روزگار بی کسی و غربتِ بی‌صاحبی آسمان با خورشیدی که در پس پرده است و هست، اگرچه نیست، چه باید کرد و چگونه باید بود تا جزء منتظران واقعی حضرت عشق به شمار آمد.

شاید که نه، حتماً این سوال مهم‌ترین و جدی‌ترین پرسشی است که ذهن و دل مردمان مومن و مسلمانان دوران آخر را در عصر غیبت به خود مشغول داشته و یافتن پاسخی متناسب با آن نیازمند دقت و تأملی درخور در حقیقت غیبت و اصالت انتظار و واقعیت وظایف منتظران است.

انتظار فرج که با غربت مومنین و دلتنگی آنها گره خورده، بی تردید و به طبع و طبیعت، همراه غمی دلنشین و ناله و آهی آتشین است و با احساس پیوندی دیرین دارد.

نگاهی به ادبیات انتظار هم همین امر را موید است، اما توجه و تنبه به این نکته که همه چیز نباید در احساس صرف خلاصه شود و عقل و شعور هم باید در کنار دل و شعار، تکمیل کننده حلقه انتظار باشد، اصلی اساسی است.

درست است که خود گریه در فراق یار و ناله و زاری در غیبت حضرت عشق حلال بسیاری از مشکلات و نماد و نشانه ای بر دلدادگی ماست به ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عج) اما علاوه بر این، زندگی ما و انتظار فرجمان بایستی با عقل و ادراک حقیقت امر فرج و توجه به وظایف جدی و خطیر منتظران واقعی همراه گردد تا برای همه آحاد جامعه شیعیان و امتداد بهتر زیستن و رسیدن به حقیقت انتظار، موثر افتد.

ما به عنوان منتظر واقعی، وظایفی بر عهده داریم که در یک کلام عبارت است از آماده کردن زمینه‌های ظهور حضرت حجت.

و این بستر سازی در کلیتش یعنی کمک برای ایجاد فهم و شناخت و درک مراتب حقیقت صاحب الزمان(عج) و همین درک است که ما را مهیای ایجاد زمینه‌های ظهور می سازد که اگر شناختی نباشد، دیگر انتظار بی معنا خواهد بود و همراهی با امام زمان بی دلیل.

ما چگونه می‌توانیم در انتظار چیزی باشیم که نمی شناسیمش؟!

البته اگر مقصود و غرض، انتظار حقیقی و عملی باشد و نه تنها شعار و کلام و شعر و آه بی پشتوانه!

گرچه هیچ اه و نگاهی بی‌پشتوانه فطری رخ نمی‌دهد و همین فطرت منتظر و جانمایه در حقیقت ناجی آخرالزمان، خود موتور محرک خوبی برای ایجاد آن زمینه هاست، اما کافی نیست، گرچه لازم و مهم و گران‌قدر است.

باری؛ این فطرت پاک و مهیا و آن توجه قلبی و زیبا را بایستی به سلاح شناخت و سپر درک حقیقی مسلح نمود تا از غرضها و مرضعا و آسیب‌ها و شبهات آخرالزمان که معروف و مشهورند به ضلالت آفرینی، پیچیدگی و خطر، در امان ماند.

تضمین این مصونیت چیزی نیست جز توجه و تنبه همزمان به عقل و دل و شور و شعور مهدوی و ایجاد زمینه های فکری و عملی در خویش و جامعه برای آمادگی ظهور منجی آخر و حجت داور امام صاحب الزمان(عج).

آری؛ لحظه‌های روشن و طلایی و معطر جمعه که از راه می رسد دلهای بی تاب یاران حقیقی و منتظران واقعی حضرت صاحب الزمان(عج) شور و شیدایی دیگری می گیرد.

شور امید و شیدایی انتظار؛ انتظاری که از پس قرنها، میراثی عظیم و عزیز و سبز و سرخ برای اهل دل برجای نهاده و با چشم تر و جان به لب رسیده عشاق حجت آخرین حق، عجین شده.

جمعه نبض تپنده روزهای هفته است و موقع خلوت انس مومن به یاد یار غایب از نظری که صد قافله دل همره اوست.

باشد که ما نیز در زمره منتظران حقیقی حضرتش درآئیم و یار واقعیش باشیم!

هرکس قدمی بهر خدا بر دارد

آینه ی سینه اش جلا بر دارد

من معتقدم یوسف زهرا آید

گر فاطمه دستی به دعا بر دارد

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha